جدول جو
جدول جو

معنی رشکی همدانی - جستجوی لغت در جدول جو

رشکی همدانی
(رَ یِ هََ مَ)
اسمش محسن بیک و در فن علاقه بندی ممتاز اما هرزه گردو بی پروا و غماز بود بحدی که در تبریز عسس کشته و هم در آنجا کشته شد. (از آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 262). صادقی کتابدار گوید: از مردم زادگان همدان و پسر حسن بیگ لنگ درودآبادی است. در فن علاقه بندی سرآمد اقران وامثال بود ولی بی نهایت لوند و ولگرد و بی باک و بدنفس بود... اگرچه عقل نداشت ولی فهمش خوب بود. (از مجمعالخواص ترجمه خیامپور ص 197). ابیات زیر از اوست:
رفتم و اندوه هجران ترا بردم بخاک
تا بدانم بی تو حال خفتگان خاک چیست.
# # #
رفتم از کوی توای خوبه جفا کرده بگو
صرف اوقات به آزار که خواهی کردن.
# # #
هستند بسی کشتنی آغاز زمن کن
ترسم که به تنگ آیی و من زنده بمانم.
و رجوع به الذریعه ج 9 بخش 2 و فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ هََ مَ)
شاعر عهد شاه عباس اول. وی شاه را هجو کرد و به امر او زبانش را بریدند. این بیت از اوست:
بروی او نگرستن ز ما نمی آید
من این دو دیده برای گریستن دارم.
(از صبح گلشن ص 184).
رجوع به الذریعه ذیل دیوان روحی همدانی و فرهنگ سخنوران شود
لغت نامه دهخدا
(زَ کی یِ هََ مَ)
جوانی نامراد و از نعلچی گری مدارا می گذرانیده... و اکثر در اردوی شاه طهماسب صفوی در نزد امراء بوده. از اوست:
به سوی مصر نیامد نسیمی از کنعان
که دامنی نزند آتش زلیخا را...
(از آتشکدۀ آذر).
صاحب مجمع الخواص آرد:... به نعلگری اشتغال دارد و با کسب خود امرارمعاش می کند. باید صاحب همت باشد که به چنین شغل کم سود پر زحمتی راضی شد و به ننگ قطعه و قصیده گذراندن تن در نمیدهد. طبع شعرش خوب است و این ابیات از اوست:
گر دل از عرض نیازم بمرادی نرسد
اینقدر شد که ترا بر سر ناز آوردم...
لب تو کرده چنان عام رسم احیا را
که میدهد به اجل منصب مسیحا را...
رجوع به مجمع الخواص چ خیام پور ص 209 و آتشکدۀ آذر شود
لغت نامه دهخدا